عسل من و باباشعسل من و باباش، تا این لحظه: 9 سال و 10 روز سن داره

زندگی زیباست...

خدایا دوست دارم

جهت مطالعه ادامه مطالب را کلیک کنید. سلام شنبه 10 آبان باورم نمیشه که 10 آبان باشه خدا رو هزاران بار شکر که تا الان 14 هفته است که نام زیبای مادر بر من نهاد خدایا میشه لطفاً این حس زیبا رو به همه منتظرا بچشونی و ایشالله به خوشی حس زیبای مادری ادامه داشته باشه, خدایا لحظه لحظه این روزا وقتی در پناه تو باشم زیباست و آرام, و وای از لحظه هایی که یهو نگران میشم چرا من حالت تهوع ندارم, چرا من هیچ حسی ندارم, چرا دلم تیر کشید, چرا اینجوری شد چرا ... یه وقتایی فکر کنم خدا هم از دستم خسته میشه که در هر حالتی نگرانم ولی وقتی میگم خدایا به تو پناه میبرم دریای افکارم آروم میشه و توکل میکنه به خالق بزرگ هستی به کسی که هست و نیست در دستان اوست....
10 آبان 1393

ببار ای بارون ببار

جهت مطالعه روی ادامه مطالب کلیک کنید. ببار ای بارون ببار، بر دلم گریه کن خون ببار بر شب تیره چون زلف یار، بهر لیلی چو مجنون ببار فدای غم های تو، خون میچکد از چشمای تو بی تاب روی زیبای تو، می سوزه عالم در پای تو خون دل آسمون، زبون میگیره صاحب زمون، ای امان، ای امان، ای امان، عمه جان، عمه جان، عمه جان دل زارم در تبه، گوشه ی چادر زینبِ امشب جون همه بر لبه، روضه خون مادر زینبِ وای زینــــــــــــــــــب رسیده جون بر لبم، می سوزه سینه پر تبم آسمون تیره ی شبم، قربونی غم زینبم وای زینــــــــــــــــــب اگر که غوغا نکرد، اگه شکوه ز غم ها نکرد سفره ی دلشو وا نکرد، غصه جیگرشو پاره کرد وای زینــــــــــــــــــب!! ...
7 آبان 1393
1